- پر جور
- ستمکیش پر ستم پر جفا ستمگر ظالم
معنی پر جور - جستجوی لغت در جدول جو
- پر جور
- پر جور و جفا، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، جفا کار، دژآگاه، مردم گزا، پر جور، استمگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قوی، نیرومند، سخت گرم
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
تیزپر تیزرو، پرنده
درفشان دارای شعاع بسیار
پر حرارت. یاسری پر شور داشتن، کله ای پر حرارت داشتن، یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد
پی جوی
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵) ، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
сенсационно
sensationell
сенсаційно
sensacyjnie
sensacionalmente
sensazionalmente
sensacionalmente
de manière sensationnelle
sensationeel
อย่างน่าตื่นเต้น
secara sensasional
مدهشًا
सनसनीखेज़ रूप से
בצורה סנסציונית
센세이셔널하게
sansasyonel bir şekilde
kwa njia ya kushangaza
অবিশ্বাস্যভাবে
سنسیشنل طور پر
پر شعله پر جرقه
حالت و چگونگی پر زور
پریشب
آنچه پر از دود باشد: اطاق پر دود. یا قلیان پر دود. که دود بسیار از آن بر آید. یا پردود بودن، اندوهگین غمگین پر درد بودن